من و بابایی و دلسا گلی 16مهر ماه رفتیم مشهد خیلی خوش گذشت بهمون جای همتون خالی بود دخملی وقتی سوار هواپیما شد از اولش خوابید تا اخرش که می خواستیم پیاده بشیم این اولین سفرت با هواپیما بود تو حرم که میرفتیم خیلی خانوم بودی مامان و بابا رو اذیت نمیکردی فقط چون هوا خیلی سرد بود مجبور بودم کلاه بزارم سرت ولی شما هی کلاهتو بر میداشتی از روی سرت ...